هلیا جانهلیا جان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

پرنسس کوچولو(هلیا جان)

بیست و چهار هفتگی نی نی خانوم

سلام به روی ماه دختر شیطونم که همش تکون میخوره  حتی الان که یک دستم رو شکممه داره نازت میکنه اول از همه بگم که با بابا جون رفتیم نی نی سالن کلی خریدای خوشمل برات کردیم که تا الان من هزار بار نگاشون کردم و همش ذوق مرگ میشمم وای که چه قدرم نانازن درست مث خودت این هفته هم مامانی سخت مشغوله بسته بندی وسایل برا اسباب کشی به خونه ی جدیدمونه خونه ای که قراره تو اونجا به دنیا بیایی .حسابی مشغول گردگیری و و جمع کردن وسیلم .البته شما هم با مامانی کار میکنی دیگه همش با من ازین ور به اون ور میایی .ولی خیلی خیلی مراقبتم که اذیت نشی هفته دیگه پنج شنبه هم عیده .عیدت مبارک باشه دخملم برا عیدیتم میخوام النگو بخرم .انشالله سال 92 صحیح و...
23 اسفند 1391

22 هفتگی دخمل نازم

سلام به روی ماه ناناز مامان که همه امید و آرزوم  و دخمل گوگولیم نیمه ی راهه رشدتو طی کردی و 50 در صد بارداریم به امید خدا  تموم شده این روزا اینقدر لگد و مشتای محکم نثار مامانی میکنی که هرروز صبح ساعت 9 خودت بیدارم میکنی من عاشق این تکوناتم مامانی بابایی هم فوری میاد دستشو میزاره رو شکمم کلی ذوق میکنه میگه قربون دخمل طلام بشم بابایی میاد لباسمو بالا میده گوششو میچسبونه روی شکمم بعد باهات حرف میزنه با این که میدونم جوابی نمیشنوه ولی بعد یه مکث دوباره با خوشحالی باهات حرف میزنه وقتی هم تکون میخوری ضربان قلب بابایی زیاد میشه  مطمئنم تو دنیا از همه براش عزیزتری. این هم از حس پدرانه ی همسری ماشالله هزار ماشالله بوکس...
7 اسفند 1391
1